معنی مثل تقدس دروغین
حل جدول
جا نماز آب کشیدن
جانماز آب کشیدن
مثل درماندگی دروغین
خود را به موش مردگی زدن
مثل گریه دروغین
آبغوره گرفتن، اشک تمساح
اشک تمساح
دروغین
پوشالی
لغت نامه دهخدا
تقدس. [ت َ ق َدْ دُ] (ع مص) پاک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (منتهی الارب). تطهر. (اقرب الموارد). پاک شدن و پاک کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پاکی و پارسایی. (ناظم الاطباء). پاک و پاکیزه بودن: آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). جل جلاله و تقدست اسماؤه ُ ولا اله غیره. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 201).
آنی که نداند بجهان قدر ترا کس
جز ایزد دادار تعالی و تقدس.
ناصرخسرو.
ایزد تعالی و تقدس همیشه روی زمین را به جمال عدل و رأفت... آراسته دارد. (کلیله و دمنه).
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست.
نظامی.
خواست حق، تقدست اسماؤه ُ آن بود که... (جهانگشای جوینی).
دروغین
دروغین. [دُ] (ص نسبی) دروغی. کاذب. کاذبه. به دروغ: اشتهای دروغین، اشتهای کاذب. (یادداشت مرحوم دهخدا):
از ادب نبود به پیش شه مقال
خاصه خود لاف دروغین و محال.
مولوی.
صبح کاذب، و او را صبح دروغین گویند. (التفهیم). و رجوع به دروغی شود.
واژه پیشنهادی
پارسایی
فرهنگ معین
پاک بودن، پارسا بودن. [خوانش: (تَ قَ دُّ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
پاک شدن، منزه شدن از عیب،
پاکیزه بودن،
پاکی و پرهیزکاری،
فرهنگ واژههای فارسی سره
اشویی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پارسایی، پاکی، تبارک، تقوا، تنزه، زهد، قدوسیت، پاک بودن، منزه شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
پاک شدن، تطهر، پارسائی
فرهنگ فارسی آزاد
تَقَدُّس، پاک شدن، مُنَزَّه گشتن از عیب، پاکی و پرهیزکاری،
معادل ابجد
2404